محل تبلیغات شما



به درجه ای رسیدم ک از حرف زیاد فقط سکوت میکنم

 

سکوت سکوت سکوت

 

باورم نمیشه منی که معروف بودم ب پرحرفی و اینک هیچ وقت حرفام تمومی نداره، حالا دیگه حوصله ی کلمه حرف زدن یا نوشتن رو ندارم 

 

چه تلخ

چه روزگاریع واقعن

گاهی فک میکنم نهایتش اینه که چار روز دیگ میمیریم حالا مگ مهمه ب عشقت برسی یا ن

 

 

امشب از بس گریه کردم و هی خواسم خودمو کنترل کنم و اشکامو سریع پاک کردم، رفتم جلو آینه دیدم چقدر پشت چشمم و دور و پایین چشمم وحشتناک خون مرده و سیاااااه شده حالا خدانکنه خون مردگی ها کک مک نشن، حیفه پوست صاف و بدون جوش منه


عاقاااا دلم برات تنگ. ن ن . دلی نمونده. بخدا. عاقااا. هعییییی

 

خوبی؟ چیکار میکنی؟

 

یعنی پروفایلامو میبینی؟؟؟

 

هعععی خداااا یه صدم ثانیه ام نشده که به فکرت و خاطراتت نباشم.

 

عشق دلم همیشه عاشقتم


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پرسش مهر رئیس جمهور 1398